ابوالقاسم کریمی

متن مرتبط با «شاعران» در سایت ابوالقاسم کریمی نوشته شده است

کتاب پی دی اف/گرد آوری ابیات ناب از اشعار حافظ/ابوالقاسم کریمی

  • برای دانلود یکی از  لینک های زیر را کلیک کنید        پرشین گیگ http://cdn.persiangig.com/preview/YJqvjv6pwv/گرد_آوری_ابیات_ناب_از_اشعار_حافظ گوگل درایو https://drive.google.com/file/d/1EM-j-069ZT0Fe8ZE_YaAFfIZz5Xew0w8/view?usp=sharing ,شعر,اشعار,شاعر,شاعران,شاعرانگی,شعور ...ادامه مطلب

  • گرد آوری بهترین اشعار و ابیاتی که خوانده ام/بخش سوم/صائب تبریزی4

  • 139 دیگران از دوری ظاهر اگر از دل روند   ما ز یاد همنشینان در مقابل می‌رویم 138 نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام از حق گذشته‌ایم و به باطل نمی‌رسیم 137 آسودگی کنج قفس کرد تلافی یک چند اگر زحمت پرواز کشیدیم 136 حسرت ما را به عمر رفته، چون برگ خزان می‌توان دانست از دستی که بر هم سوده‌ایم 135 هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ می نام کرده‌ایم و به ساغر فکنده‌ایم 134 دست ماگیر ای سبک جولان، که چون نقش قدم خاک بر سر، دست بر دل، خار در پا مانده‌ایم 133 نیستیم از جلوهٔ باران رحمت ناامید تخم خشکی در زمین انتظار افشانده‌ایم 132 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمده‌ایم؟ 131 باور که می‌کند، که درین بحر چون حباب سر داده‌ایم و زندگی از سر گرفته‌ایم 130 فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم که در دل بشکند خاری که بیرون آرد از پایم 129 شود جهان لب پرخنده‌ای، اگر مردم کنند دست یکی در گره گشایی هم 128 زنده می‌سوزد برای مرده در هندوستان دل نمی‌سوزد درین کشور عزیزان را به هم 127 دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست از تهی کردن دل می‌شود افزون، چه کنم؟ 126 چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم؟ دلم نمی اید این صفحه را سیاه کنم 125 گویند به هم مردم عالم گلهٔ خویش پیش که روم من که ز عالم گله دارم؟ 124 از جور روزگار ندارم شکایتی این گرگ را به قیمت یوسف خریده‌ام 123 مرد مصاف در همه جا یافت می‌شود در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده‌ام 122 بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا که من این بار به امید تو برداشته‌ام 121 حاصل این مزرع ویران بجز تشویش نیست از خراج آسودگی خواهی، به سلطانش گذار 120 نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست وقت خود ضایع مکن، بر طاق نسیانش گذار 119 جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش نیست موج دریادیده در ساحل نمی‌گیرد قرار 118 بغیر عشق که از کار برده دست و دلم نمی‌رود دل و دستم به هیچ کاردگر 117 فرصت نمی‌دهد که بشویم ز دیده خواب از بس که تند می‌گذرد جویبار عمر 116 روزی که آه من به هواداری تو خاست در خواب ناز بود نسیم سحر هنوز,شعر,اشعار,شاعر,شاعران,شاعرانگی,شعور ...ادامه مطلب

  • گرد آوری بهترین اشعار و ابیاتی که خوانده ام/بخش سوم/صائب تبریزی3

  • . . . . 64 سر به هم آورده دیدم برگ‌های غنچه را   اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد 65 دل ز همدردان شود از گریه خالی زودتر وقت شمعی خوش که پا در حلقه ماتم نهاد 66 ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتد 67 دلیل راحت ملک عدم همین کافی است که هر که رفت به آن راه، برنمی‌گردد 68 نمی‌گردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن چه خاک دلنشین است این که صحرای عدم دارد 69 بزرگ اوست که بر خاک همچو سایهٔ ابر چنان رود که دل مور را نیازارد 70 ای کارساز خلق به فریاد من برس زان پیشتر که کار من از کار بگذرد 71 دولت سنگدلان زود بسر می‌آید سیل از سینه کهسار به سرعت گذرد 72 تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد 73 مصیبت دگرست این که مرده دل را چو مرده تن خاکی به گور نتوان کرد 74 درین دو هفته که ما برقرار خود بودیم هزار دولت ناپایدار رفت به گرد 75 من که روزی از دل خود می‌خورم در آتشم وای بر آنکس که نعمتهای الوان می‌خورد 76 ای که چون غنچه به شیرازهٔ خود می‌بالی باش تا سلسله جنبان خزان برخیزد 77 گر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد کسی کز طاق دل افتاد از جا برنمی‌خیزد 78 قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند به من خسته بجز چشم پریدن نرسد 79 تیره روزان جهان را به چراغی دریاب تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد 80 شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست که این صدا به قیامت بلند خواهد شد 81 از جوانی نیست غیر از آه حسرت در دلم نقش پایی چند ازان طاوس زرین بال ماند 82 از پشیمانی سخن در عهد پیری می‌زنم لب به دندان می‌گزم اکنون که دندانم نماند 83 ز رفتن دگران خوشدلی، ازین غافل که موجها همه با یکدیگر هم آغوشند 84 قامت خم , مانع عمر سبک رفتار نیست سیل از رفتن نمی‌ماند اگر پل بشکند 85 تار و پود موج این دریا به هم پیوسته است می‌زند بر هم جهان را، هر که یک دل بشکند 86 غافلی از حال دل، ترسم که این ویرانه را دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند 87 بریز بار تعلق که شاخه‌های درخت نمی‌شوند سبکبار تا ثمر ندهند 88 چون صبح، زیر خیمهٔ دلگیر آسمان روشندلان به ,شعر,اشعار,شاعر,شاعران,شاعرانگی,شعور ...ادامه مطلب

  • شعر پنجه ی زندان درد/ابوالقاسم کریمی

  • زمین ، در پنجه ی زندان درد است   زمان ، آغاز تاریک نبرد است دلت را خوش نکن به ابر و باران درخت آرزو بی حال و زرد است ......................................... ابوالقاسم کریمی فرزندزمین     ,شعر,شاعرعشاعران,شعرهایم ...ادامه مطلب

  • شعر بلای غم/ابوالقاسم کریمی

  •   بلای غم به جان کشور افتاد بنای شادی از ریشه بر افتاد هوای سرد و خشک فصل پاییز به دوش مردم روشنگر افتاد ..................................... ابوالقاسم کریمی فرزندزمین ,شعر,شاعرعشاعران,شعرهایم ...ادامه مطلب

  • شعر دنیای شبناک/ابوالقاسم کریمی

  • چه سخته زندگی در پنجه ی خاک درون خونه ای پر کرم و نمناک ولی (ریشه میدونه) قدر خود را نمی ترسه از این دنیای شبناک --------------------------------------- ابوالقاسم کریمی فرزندزمین   ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی ...ادامه مطلب

  • شعر کوچه های عاشقی/ابوالقاسم کریمی

  • گذشته حال و فردا را به هم ریخت   زمین را یک زن زیبا به هم ریخت سکوت کوچه های عاشقی را لب جادویی حوا به هم ریخت ....................................... ابوالقاسم کریمی فرزندزمین     ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی,شعرایرانی, ...ادامه مطلب

  • شعر ورامین/ابوالقاسم کریمی

  • ورامین را کم آبی کرده خسته    بیابان ظرف آبش را شکسته    هوای سرد و خشک فصل پاییز   به دوش خاکی شهرم نشسته ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی,شعرایرانی, ...ادامه مطلب

  • شعر شادی/ابوالقاسم کریمی

  • اگه دنیا ، به دستانش تفنگه   دل دریایی ما ، مرد جنگه برای هر که شادی را بخواهد تموم زندگی ، یک جا قشنگه ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی ...ادامه مطلب

  • شعر دوام گل/ابوالقاسم کریمی

  • زمین سرد و سپیده در زمستان   وَ باران هم ، شدیده در زمستان جوان ، تو لایق شادی و عیشی دوام گل ، بعیدِ در زمستان ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی,شعرایرانی, ...ادامه مطلب

  • شعر لبخند شکسته/ابوالقاسم کریمی

  • گل زیبای لبخندم شکسته    می آید غم به سویم دسته دسته   اگر قلب شکسته می خری تو   خداوندا دل من هم شکسته ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی ...ادامه مطلب

  • دل یوسف وش/ابوالقاسم کریمی

  • کسی که عمر او در بند آه است   گذشته حال و فردایش سیاه است   او می فهمد دل یوسف وش من   چرا افتاده و در قعر چاه است ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی,شعرایرانی, ...ادامه مطلب

  • شعر هوای دلگیر/ابوالقاسم کریمی

  • هوا دلگیر و مردم ، مردم آزار   دروغ و دزدی و بیکاری بسیار جوانی یک چراغ نیمه سوز است که میسوزد در این تالار غم بار ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی ...ادامه مطلب

  • شعر گوال اشک/ابوالقاسم کریمی

  • خدا، افتاده در گودال اشکم   همه خندان و من دنبال اشکم   تن ِ زخمی و خستم را بپوشان هوا سرد است و من پامال اشکم ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی,شعرایرانی, ...ادامه مطلب

  • شعر کاسه ی خون / ابوالقاسم کریمی

  • زمین در کاسه ای از خون گرفتار   بشر در پنجه ی بی رحم اجبار ورق های کتاب سرخ تاریخ نگین خوش تراش دستِ تکرار ,شعر,شاعر,شاعرنگی,شعرهایم,شاعران,شعرهایم,شعرفارسی,دوبیتی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها